|
||
جستجو
پیوندهای روزانه
پیوندها
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 120 بازدید دیروز: 10 کل بازدیدها: 188205 اندک اندک می آمد آرام و آرام چنان آرام حرکت می کرد که مطمئن بودم حالا حالا ها به اینجا نمی رسد آرامشش مرا تنبل کرد و من کار هایم را هی به آینده موکول می کردم با خود می گفتم تا او بیاید وقت فراوان است و نکته همین بود وقت فراوان است در حالی که او خود وقت بود حالا که نگاه می کنم او آمده و رفته دارد با همان آرامش به پایانش نزدیک و نزدیک تر می شود اضطرابی دارم ناشی از پایان ناشی از بی وقتی آری وقت آمد و حالا هم دارد می رود و من هنوز کارهایم را انجام نداده ام شاید چون می اندیشم وقت باز هم می آید... اما یک سوال بزرگ اینجا هست اگر نیاید چه؟ موضوع مطلب : منوی اصلی
آخرین مطالب
آرشیو وبلاگ
|
||